کاتیــــــ ــا | ||
روبه رویت غرق در لمس ِ نگاه ِ جادویی ات ثانیه ها با هم مسابقه گذاشته اند و من....نمی فهمم...گذر زمان را باتو...همه چیز مفهوم خود را از دست می داد رها از قید زمان و مکان من بودم و چشم های ِ نوازش گر تو... با تو حتی قهوه ی تلخ هم نیازی به شکر نداشت تو که باشی همه چیز شیرین است حتی طعم این قهوه ی تلخ... دلم می تپید بی قرار و بی صبر ندیدنت داغی شده روی احساسم و من چه صبورانه این داغ را هرثانیه و هر لحظه با خود میکشم... میوه ی ممنوعه ی دلم... نبض ِ احساس درد می کند از ندیدنت...از نبودنت تنها دلم خوش است به صدای خنده هایت دنیا را بهم میریزم برای خنده هایت من روبه روی تو قهوه ی تلخ هم برایم شیرین است
نجوای 1: أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ.
[ دوشنبه 91/10/11 ] [ 5:18 عصر ] [ الهـه سـکــوت ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |